زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

زمین بازی بچه های مسجد...

آخرین مطالب

نویسندگان

۱۰ مطلب با موضوع «گجله نوشت :: متین عباسی نژاد» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم 

سوره نازل شد. باز قرآن امر و نهی می کند و قیامت را برای کافران شرح می کند. در ۷ آیه ۶ امر و نهی می کند تا انسان را از قیامت خبر دار کند. ای جامه برخود پوشیده برخیز و بیم ده! 

1. ای جامه برخود پوشیده برخیز و بیم ده! 

2. پروردگارت را بزرگ دار!

3. جامه ات را پاک کن

4. از پلیدی دور شو

5.احسانت را بر دیگران درحالی که آن را بزرگ و فراوان بینی، منت مگذار

6. بر آزار دشمنان برای پروردگارت شکیبایی ورز.

تمام اینها گفته شد تا انسان را از یک چیز خبردار کند، روزی بسیار سخت که بر کافران آسان نیست! قیامت. کسانی که امر و نهی ها را سبک شمردند در زمانی که در صور دمیده شود، برایشان آسان نیست و آن موقع آنها دلایل خوشان را می گویند. 

یا حق.

آیه ۱ تا ۷، آیه ۸ تا ۱۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۰۰ ، ۲۲:۱۰
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم 

خلاصه زندگی نامه و خاطرات سرلشکر شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور 

 

1.اجازه:

از آرزو های قلبی من بود! اینکه بتوانم برای آقا مصطفی کاری انجام دهم. احساس می کردم حق مطلب درباره این سردار بزرگ ادا نشده.

وقتی برای یک فرمانده دفاع مقدس بیش از سی عنوان کتاب منتشر می شود، فیلم ساخته می شود، برنامه تلوزیونی در سالگرد او پخش می شود و... پس چرا آقا مصطفی این قدر غریب است! 

این صحبت ها را به برادر ایشان گفتم؛ او که خودش زمانی فرمانده یکی از گردان های لشکر بود ایشان هم حرف های مرا تایید کرد.

بعد با همان لحن آرام و متین ادامه داد: مصطفی عاشق گمنامی بود. حتی از اینکه به عنوان یک فرمانده مطرح شود بیزار بود. فرماندهی را فقط به عنوان ادای تکلیف می دانست.

بعد این صحبت ها گفتم: آمده ام از شما اجازه بگیرم اگر اجازه بدهید برای این شهید کاری انجام دهم.

حاج علی آقا نگاهی کرد به من کرد و گفت: چرا از من اجازه می گیری؟ برو از خود شهید اجازه بگیر، هر وقت اجازه گرفتی ما در خدمتیم!

وقتی از خانه شهید ردانی پور بیرون آمدم حس کردم آن ها علاقه ایی به این کار ندارند، با اینکه خیلی علاقه مند به این کار بودم ولی دلسرد شدم و به تهران برگشتم.

 

آن شب خوابی دیدم، در کنار یک جاده خاکی، حال و هوای جنگ را داشت یک نفر که در جمعیت بود و نورانیت عجیبی داشت آمد و دست مرا گرفت. او را کامل شناختم او مصطفی ردانی پور بود. دقایقی مشغول صحبت بودیم. آخرین مطلبی که گفت این بود که او را در اصفهان ترور کرده اند ولی موفق هم نبودند من هم با تعجب به صحبت هایش گوش می کردم.

یک باره از خواب پریدم. غروب جمعه زنگ زدم به برادر شهید و ماجرا را برای او تعریف کردم. ایشان هم گفت: اجازه را گرفتی! 

بعد هم برای آخر هفته قرار گذاشتیم تا بقیه خاطرات را جمع آوری کنیم. خدا را شکر کردم و برای آخر هفته راهی اصفهان شدیم.

2.مرگ:

مصطفی را خیلی دوست داشتم. برای من همبازی شده بود. تازه چهار دست و پا راه افتاده بود و بریده بریده حرف می زد، روز به روز هم شیرین تر و تو دل برو تر می شد تا اینکه اتفاق بدی افتاد!

شدیدا تب کرد. چند روزی بود که تب او پایین نمی آمد. دکتر هم رفتیم و دارو داد. اما فایده نداشت. وضعیت بهداشت و درمان مثل حالا نبود. ساعت به ساعت حالش بدتر می شد. هیچ کاری هم از دست ما بر نمی آمد. یکی از فرزندان مادرم قبلا به همین صورت از دنیا رفته بود برای همین خیلی می ترسیدیم.

کم کم نفس های او به شمار افتاد و تشنج کرد، هر لحظه داغ تر می شد. ساعاتی بعد مصطفی جان به جان آفرین تسلیم کرد. برادر دوست داشتنی من در سن یک سالگی از دنیا رفت! برای اینکه مادر را آرام کنیم مادر بزرگم جنازه مصطفی را لای پارچه پیچید و کنار حیاط گذاشت. و به من گفت: فردا که پدرت از روستا برگشت دفنش کنید!

صبح روز بعد، پدرم هنوز از روستا نیومده بود که صدای مرشد آمد. مادرم مرا صدا و گفت: این پدب را بده مرشد.

رفتم دم در. دیدم مرشد پشت درب خانه ما ایستاده. پول را که به او دادم بی مقدمه گفت: برو بچه را شیر بده!! چند باری این جمله را تکرار کرد و رفت.

مادربزرگ با ناباوری جنازه بچه که حالا سرد شده بود از گوشه حیاط برداشت و او را زیر سینه قرار داد. اما هیچ اثری از حیاط در مصطفی نبود.

حال روحی همه ما به هم ریخته بود. خواستم از اتاق بروم بیرون که یک دفعه 

مادر فریاد زد: مصطفی، مصطفی، بچه زنده است!!

بچه آرام آرام داشت شیر میخورد نه اثری از تب هست نه مریضی!  خدا عمر دوباره به برادرم داده بود! 

3. دعای کمیل:

از برنامه های ثابت او در شب های جمعه دعای کمیل بود. آن هم با حالتی عرفانی.

مصطفی وقتی مشغول دعا می شد دیگر در این دنیا نبود. او دعا را نمی خواند، بلکه با تمام وجود آن عبارت ها را حس می کرد.

عجیب ترین و معنوی ترین دعای کمیل او در شب سی ام بهمن سال 1360 بود.

روز بعد از آن عملیات چزابه آغاز می شد. مشخص نبود تا ساعاتی بعد چه کسانی مسافر ملکوت می شوند. 

معلوم است کسانی که خدای خود را با مفاهیم بلند این دعا می خوانند چه غوغایی می کنند. طی دعا مصطفی چندین بار غش کرد و از حال رفت. 

در آن شرایط جبهه ها و فشار های کمرشکن داخلی و خارجی تنها چیزی که امکان داشت مشکلات را حل کند همین ارتباط با خدا بود. 

آن شب در مجلس دعای او دو هزار نفر حضور داشتند که نیمی از آنها دو روز بعد در ملکوت آسمان ها مهمان خدا بودند.

بخشی از خاطرات و زندگی نامه شهید مصطفی ردانی پور از زبان برادر و جمعی از دوستان شهید (1)

یاحق 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۰۰ ، ۲۳:۵۲
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم 

بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین فصل سوم 

امیر المومنین 

وجود امیر المومنین (ع) از جهات متعدد و در شرایط گوناگون، برای همه نسل های بشر، یک درس جاودانه و فراموش نشدنی است؛ چه در عمل فردی و شخصی خود، چه در محراب عباتدش، چه در مناجاتش، چه در زهدش، چه در محو و غرق شدنش در یاد خدا و چه در مبارزه اش با نفس و شیطان و انگیزه های نفسانی و مادی. یعنی امام علی (ع) یک الگو برای هر فرد و یک جامعه میباشد. 

بزرگترین خصوصیت او تقواست. نهج البلاغه او کتاب تقواست و زندگی او راه و رسم تقواست. آیه میگوید: در میان مردم کسانی هستند که جان خودشان را، وجود خودشان را، یعنی عزیزترین سرمایه ای که هر انسان دارد، این سرمایه عزیز انحصاری غیر قابل جبران_ که اگر این را دادی دیگر به جای این چیزی نمی آید_ بعضی ها همین سرمایه را، همین موجودی را یک جا می دهند برای اینکه خوشنودی خدا را به دست بیاورند، فقط همین. یعنی زندگی خود را فقط برای خدا و راه خدا میدانستند و جانشان را در همین راه میدادند.

دوران سکوت و همکاری 

بعد از آنی که دوران پیغمبر به سرآمد و رسول اکرم رحلت کردند، سخت ترین دوران های زندگی امیر المومنین در این سی سال بعد از رحلت پیغمبر، شروع شد؛ سخت ترین روز های پیغمبر آن روز ها بود. آن روزی که پیغمبر عزیز و بزرگوار بود و می رفتند در سایه او مجاهدت میکردند، مبارزه میکردند که روز های شیرینی بود، روز های خوبی بود. روز های تلخ،روز های بعد از رحلت پیغمیر است که روز های که روز هایی است که گاه گاه قطعات فتنه، افق دیدها را آن چنان مظلم می کرد که که قدم از قدم نمی توانست بردارند آن کسانی که می خواستند درست قدم بردارند. در چنین شرایطی، امیر المومنین بزرگترین امتحانات ایثار را داد.

اقتدار، مظلومیت و پیروزی در زندگی امیر المومنین 

در شخصیت، زندگی و شهادت این بزرگوار، سه عنصر که ظاهرا با یکدیگر چندان هم سازگاری ندارند، جمع شده است. این سه عنصر عبارت است از: اقتدار، مظلومیت و پیروزی.

در همه آثار اسلامی، ما دو نفر را داریم که از آنها به ((ثار الله)) تعبیر شده است. در فارسی، ما یک معادل درست و کامل برای اصطلاح عربی ((ثار)) نداریم. وقتی کسی از خانواده ای از روی ظلم به قتل می رسد، خانواده مقتول صاحب این خون است، این را ثار میگویند و آن خانواده حق دارد خونخواهی کند. اینکه می گویند خون خدا، تعبیر خیلی نارسا و ناقصی از ثار است و درست مراد را نمی فهمانند. پس ثار یعنی قتل از روی ظلم از یک خانواده به طوری که یک آن خانواده می توانند درخواست خونخواهی کنند. 

 

اگر بخواهیم جمع بندی کنیم، این باید عرض کنیم که دوران این حکومت، دوران یک حکومت مقتدرانه و در عین حال مظلومانه و پیروز بود. یعنی هم در زمان خود توانست دشمنان را به زانو دربیارد، هم بعد از شهادت مظلومانه اش، در طول تاریخ توانست مثل مشعلی بر فراز تاریخ باشد. البته خون دل های امیر المومنین در این مدت، جزو پر محنت ترین حوادث و ماجرا های تاریخ است. 

پایان!

یا الله 

یاحق، یاعلی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۱۲
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم 

بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین فصل دوم

 

 

امامت

امامت، یعنی همان اوج معنای مطلوب اداره جامعه در مقابل انواع و اقسام مدیریت های جامعع که از ضعف ها و شهوات و نخوت(تکبر) و فزون طلبی انسانی سرچشمه میگیرد.

واژه امامت _که در اصل به معنای مطلقِ پیشوایی است_ در فرهنگ اسلامی بیشتر بر مصداق خاصی از آن اطلاق میگردد و آن، پیشوایی و رهبری در شئون اجتماعی است؛ چه فکری و چه سیاسی.

این نکته گفتنی است که آمیختگی سه مفهوم ((رهبریِ سیاسی))، ((آموزش دینی)) و ((تهذیب روحی)) در خلافت و حکومت اسلام _ که امامت و حکومت اسلام را دارای سه جنبه و سه بُعد قرار داده است؛ چنان که بعضی از متفکران برجسته این زمان به درستی بیان کرده اند_ ناشی از آن است که اسلام در اصل، این سه جنبه را از یکدیگر تفکیک نکرده و به عنوانِ برنامه ای از این سه جهت، بر انسان عرضه شده است. پس پیشوایی امت نیز نیز به معنای پیشوایی در این سه جهت است و شیعه به دلیل همین گستردگیِ معنای امامت است که عقیده دارد امام باید از طرف خدا تعیین شود.

چهارده دوره جریان امامت

جریان امامت، از نخستین روز پس از رحلت پیامبر _ماه صفر سال یازده هجری_ پدید آمد و تا سال وفات امام حسن عسکری _ماه ربیع الاول سال دویست و شصت هجری_ در میان جامعه مسلمانان ادامه یافت. در این مدت، امامت به طور تقریبی چهارده دوره را گذرانید و هر دوره با ویژگی هایی از لحاظ موضع گیری امامان در برابر قدرت های مسلط سیاسی.

ائمه در میانِ توفانِ سختِ این حوادث، هوشمندانه و شجاعانه تشیع را همچون جریانی کوچک اما عمیق و تند و پایدار از لابه لای گذرگاه های دشوار و خطرناک گذراندند. و خلفای اُموی و عباسی در هیچ زمان نتوانستند با نابود کردن امام، جریان امامت را نابود کنند. و این خنجرِ بُرّنده همواره در پهلویِ دستگاهِ خلافت، فرورفته ماند و به صورت تهدیدی همیشگی، آسایش را از آنان سلب کرد.

پایان فصل دوم.

یاعلی!

یاحق!

یا الله!

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۰ ، ۲۳:۱۰
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین (ع)

 

فصل اول: پیامبر اعظم (ص)

کار مهم پیامبر خدا، دعوت به حق و حقیقت و جهاد در راه این دعوت بود. در مقابل دنیای ظلمانی زمان خود، پیامبر اکرم دچار تشویق نشد. چه آن روزی که در مکه تنها بود، یا جمع کوچکی از مسلمین او را احاطه کرده بودند و در مقابلش سران متکبر عرب، صنادید قریش و گردن کشان، با اخلاق های خشن و دست های قدرتمند قرار گرفته بودند، و یا عامه مردمی که از معرفت نصیبی نبرده بودند، وحشت نکرد؛ سخن حق خود را گفت، تکرار کرد، تبیین کرد، روشن کرد، اهانت ها را تحمل کرد، سختی ها و رنج ها را به جان خرید، تا توانست جمع کثیری را مسلمان کند.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۰۰ ، ۲۲:۰۱
طیبین

                بسم الله الرحمن الرحیم

خلاصه ایی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در جمع دانشجویان و دانشگاهیان!

موسیقی

 

1.هنر یک موهبت الهی و یک حقیقت بسیار فاخر و در عین حال تکلیف آور است.

هنر گوهر بسیار گران بهایی است که ارزش و گران بهایی آن فقط بدین جهت نیست که دل ها و چشم هایی را به خود جذب میکند. 

2.از جاذبه های جنسی برای جلوه دادن به کار های نمایشی،فیلم و موسیقی استفاده نکنید! 

ما نباید به ذهن و دل جوان چیزی بدهیم که او را به سمت گناه و فساد می لغزاند؛این غیر از آزاد گذاشتن فکر برای انتخاب در مسئله ای است.

3.ویژگی های موسیقی حلال و حرام 

موسیقی ای که انسان را به بیکارگی و ابتذال و بی حالی و واخوردگی از واقعیت های زندگی اینها بکشاند، موسیقیِ حلال نیست؛ موسیقیِ حرام است!

موسیقی که انسان را از معنویت، از خدا و از ذکر غافل کند، حرام است.

موسیقی ای که انسان را به گناه و شهوترانی تشویق کند، حرام است؛ از نظر اسلام این است!

4.آیا موسیقی بهترین راه برای مقابله با تهاجم فرهنگی است؟

پاسخ: این که ما بگوییم موسیقی بهترین راه مقابله با تهاجم فرهنگی است، نه! من به این معتقد نیستم که موسیقی یک چنین کششی داشته باشد. 

بهتر است بگوییم یکی از راه های مبارزه با تهاجم فرهنگی است.

5. حرف پایانی. در این صورت می توان موسیقی را پاک و مقدس نامید! 

در منطقه ای که تاریخ موسیقی ما در آن شکل گرفته است، موسیقی معنای صحیح ندارد. شما باید به آن معنا و مفهوم صحیح بدهید؛ و در واقع باعث نجات آن شوید. 

موسیقی دانان باید موسیقی را به سمت معنا و هدف های متعالی ببرند! 

 

یا حق! 

یاعلی مدد!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۹ ، ۲۳:۱۱
طیبین

                      بسم الله الرحمن الرحیم 

 

  ​خلاصه هایی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب در جمع دانشجویان و دانشگاهیان

تولید علم!

تولید علم یعنی شکستن مرزهای علم و پیشرفت کردن، ما بیشتر به تولید علم نیازمندیم تا تحصیل علم! نه اینکه به دومی نیاز نیست، اما کافی هم نیست!

2.بزرگترین فاجعه دوران قاجاریه و پهلوی 

از بزرگترین فجایعی که در آن دوران برای کشور پیش آمد و معمولا به آن توجه نمیشد این است که:

در دورانی که باب علم در دنیا گشوده بود،این ها ایران را در بن بست نگه داشته بودند و اجازه حرکت و پیشرفت ندادند!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۹ ، ۲۲:۵۰
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم

در سرزمینی که مردم آن دچار دو گروهی شده بودند. در گروهی اعتقاد به قیامت و حوادثی که در زمان حضرت موسی و اتفاق فرعون وجود نداشت و در گروهی دیگر اعتقاد در این موارد وجود داشت و به آن خیلی اهمیت داده میشد.

دو فرد که یکی از گروه اول و دومی در گروه در گروه دوم بود. پسر مسلمان بود و اعتقاد به قیامت داشت و خیلی سعی میکرد که رفیق خود را به این مساعل متقاعد کند. روزی این دو در حال برگشت به منزل بودند که بحث این مسعله باز شد . پسر اول که فوآد نام داشت در راه سوالی از دوست خود پرسید و میگفت:{ من دیروز به صورت اتفاقی چشمم به سوره نازعات خورد،چرا باید در یک سوره  اشاره به جان گرفتن سریع و محکم از کافران باشد؟} دوست خود که علی نام داشت در جواب وی گفت:{ چون آن عده از کافران نه به حدیث حضرت موسی و عذاب فرعون اعتقاد داشتند نه به قیامت و خلقت دوباره انسان!} فوآد در حین تعجب با حالت تمسخر آمیزی پرسید :{ خلقت دوباره انسان؟! مگر میشود انسان بعد مرگ که هفت کفن هم گزرانده و تبدیل به خاک شده چجوری دوباره زنده میشود؟ اصلا مگر قیامت وجود دارد؟ اصلا تو میدانی که این قیامت کی فرا میرسد؟ اصلا به من بگو فرعون به آن بزرگس چطور ممکن است عذاب شود؟!} علی پس از فکر به او گفت:{ در خود سوره هم هست! یعنی خلقت دوباره انسان از خلقت این آسمان و زمین سخت تر است؟ پس این را بدان که خلقت دوباره ما از آن چیزی که فکر میکنی برای خدا ساده تر هست! و اینو بدان قیامت مثل مرگ تو حتمی هست! تو نمیدانی مرگت کی فرا میرسد ولی میدونی یک روز میمیری و مرگت هم دست خداست و همینطور قیامت هم تو نمیدانی دست خداست! درباره عذاب فرعون هم همانگونه که در دادگاه هرچقدر هم آدم قدرتدار باشی در مجازاتت یک جور عذاب میشوی فرعون هم در قبال گستاخی بزرگش عذاب میشود! اگر هم به قیامت ایمان نیاری یک روز چه بخواهی و چ نخواهی آن را به چشم خود میبینی مثل همان روزی که فرشتگان جان کافران را به سختی میکنند!}

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ خرداد ۹۹ ، ۲۳:۰۸
گجله ابن مربی
تکلیف: به نظر شما پناهگاه سوره ناس چه شکلی هست
از نظر من پناهگاه سوره ناس جایی است که چند لایه حجیم و محکم و استوار از یه مکانی در حال مراقبت کردن است 
که هر لایه آن وقتی ب جلو میریم بهتر و استوار تر میشود 
این پناهگاه شبیه زمینه که هر لایه هر دفعه ضخیم تر میشود و وقتی به آخرش میرسیم میبینیم این ها درحال مواظبت از هسته زمین هستند
حال این سنگر (پناهگاه) هم مانند آن است اما بجای هسته آن مردم در آن جای دارند و محافظت کننده آن: رب مردم ،ملک مردم و از همه خفن و محکم تر اله مردم است که درحال مراقبت از خطری هستند که خیلی قوی است و این لایه ها در حال حفاظت از مردمان خود هستند که منحرف نشوند و به سمت این خطر نروند!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۰:۲۰
طیبین

بسم الله الرحمن الرحیم

تا ب حال ب غاسق اذا وقب فکر کردی؟؟

روزی ک مردم درحال یادگیری بودن افکار داشت روشن روشن ترمیشد عده ای فکرشان روشن شد اما همه نه!

افکار خاموش بودند و بعضی نیمه روشن! 

آن ۲ گروه غافل از این که خطر در کمین هست عده ای در حال خوش گذرانی پ عده ای دیگه درحال تفکر و عمل بودند تنها روشن فکران بودند که از این خطر با خبر بودند اما چجوری باید به بقیه میگفتن !

کسایی که نه دل میداند نه گوش!

یکی از آنها گفت: وای برآنها که غافلند از خطر پیش رو وای بر آنها ک درحال روشن شدند هستند ولی سیاهی خطر را ب چشم نمیبینند... 

ایکاش کمی حتیاط میکردند و جدی میگرفتند

بعد از روز ها ناگهان سیاهی آمد اما سیاهی همان دود نبود آن سیاهی که داشتن دیگران اخطار میدادند خطری جز یک حرف نبود 

حرفی که : افکار خاموش و نیمه روشن را خاموش و از بین برد! 

اما چرا گروه اول از بین نرفتند ؟؟!!

افکار روشن هیچ گاه یا به سادگی خاموش نمیشوند!

همانگونه ک ۱۴ معصوم ما بین فساد آن زمان معصوم بودند !

مشکل الان دنیای امروزی همین هست که نمیدانیم خطر در کمین هست!

کمی تفکر کنیم تا به دام نیفتیم ما هنوز افکار روشن نداریم !

غاسق اذا وقب...

سیاهی که همهجارا فرا گرفت..

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۰۳
طیبین