زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

رَبِ‌ إِنِّی‌ لِمَا أَنْزَلْتَ‌ إِلَیَ‌ مِنْ‌ خَیْرٍ فَقِیرٌ

زبر الحدید

زمین بازی بچه های مسجد...

آخرین مطالب

نویسندگان

۲ مطلب در دی ۱۴۰۱ ثبت شده است

آقا کاظم نوشته :

 

تعطیلات و مرخصی در جهاد نرم!

در ادبیات کبوتربازها-که البته کبوتر بازی با شکل خاص خود، کاری مذموم و ناپسند است- اصطلاحی وجود دارد به نام «جَلد»، که منظور از آن تربیت کبوتر به‌گونه‌ای است که پشتِ‌بام یا برجِ صاحب خود را بشناسد و هر جا که رفت دوباره به آنجا بازگردد. گاهی کبوترها را دو برجه جلد می‌کردند یعنی این احساس شناخت و انس را به دو جا در او ایجاد می‌کردند و به این طریق حتی می‌شد نامه‌هایی را توسط این کبوترها ردّ و بدل کرد. اصلاً اگر صفت جلد شدن در کبوتر وجود نمی‌داشت، پرداختن یک عده به این کار و یا حتی اعتیاد به آن، موضوعیت نداشت. البته کبوتری که جلدِ یک جایی باشد، در صورتی که به دام بیفتد، می توان او را نسبت به جایی جدید جَلد کرد. به شرطی که کبوتر، «جلدِ بُکُش» نشده باشد. جلد بکش، به کبوتری می‌گویند که وفاداری او به برج صاحبش ملکه شده باشد و دیگر نتوان او را جلد جای جدیدی کرد. این کبوتر اگر به دام هم بیفتد، در اولین فرصتی که برای پرواز پیدا کند، به همان‌جایی خواهد رفت که جلد بکشِ آنجا بوده و از اول به آنجا تعلق داشته است. از این روی چنین کبوتری برای دیگران طمع برانگیز نیست و چاره او فقط کشته شدن است و گرنه تا زنده باشد به همان جایی باز می‌گردد که جلد آنجاست. این کبوتر بهترین گزینه برای اجرای هر مأموریتی است. مأموریت در ذات او رسوخ کرده و چیزی جدا از او نیست؛ از این روی حضور در مأموریت در او ایجاد احساس تنگی و سنگینی نمی‌کند. مرخصی برای او آماده باش است، نه تعطیلات.

ناگفته پیداست که یک مجاهد جلدِبکشِ جهاد در راه خداست ان هم با مختصات و وسعت یک انسان، و نه در ظرف محدود یک کبوتر. جلدِ بکشِ جهاد، خوابش هم خواب مجاهدانه است. چه برسد به مرخصی او. راستی چه خبر از مرخصی؟ خستگی‌ها برطرف شد؟ توانستیم یک نفسی بکشیم؟ به بقیه کارهامون رسیدیم؟ بقیه‌اش بقیة‌الله است؟ کجاها رفتیم؟دوره مرخصی پرکار تر بودیم یا قبل از آن؟ احساس دلتنگی‌ای چیزی، نسبت به چیز خاصی نداشتیم؟ امام سجاد(ع)  فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۰۱ ، ۰۰:۳۸
گجله ابن مربی

آقاکاظم نوشته :

 

سهو واشتباه در جهاد نرم!

یادم  نیست تخیل کردم یا واقعا چنین اتفاقی افتاد، اینکه نان سنگکی خریدم و دور از چشم من، سنگی هنوز روی نان مانده بود و زیر دندان مادرم رفت. حتی اگر چنین اتفاقی هم نیفتاده باشد، تخیل این صحنه تبدیل به یک تذکر محکم شد، «غلط کردی که سهو و اشتباه کردی، حق نداشتی که اشتباه کنی».

دقت داشته باشید که این روحیه نباید منجر به خودزنی و خودآزاری شود. به همین دلیل پیشنهاد می‌شود چنین توبیخی با شدت یادشده همیشه قبل وقوع اشتباهات صورت بگیرد تا امکان اشتباه به حداقل برسد. این روحیه، نفی کننده استغفار نیز نباید تلقی شود. والبته نافی به گردن گرفتن اشتباهات دیگران نیز نیست.

منطق چنین سختگیری به ضرورت عملکردی بازمی‌گردد که یک مؤمن(بخوانید مجاهد در عرصه جهاد نرم) باید داشته باشد. مؤمن کاری نمی‌کند که احتیاج به عذرخواهی داشته باشد و این روحیه در عرصه جهاد بسیار معنادار است زیرا اشتباه یک مجاهد یعنی هلاکت خود یا عده‌ای دیگر. جنگ است دیگر تعارف بردار که نیست نمی‌شود سر و ته هر بی‌ملاحظه‌گی را با یک عذرخواهی هم آورد. کسی که حساسیت‌های یاد شده را با مصادیق ساده و جزئی -مثلاً در یک نان یک متر در سی سانتی متر – مشق نماید، امید آن می‌رود که بشود به لطف الهی در کارهای بزرگتر هم به او اطمینان کرد. فکرش را بکن چقدر یک فرمانده آسوده خاطر خواهد بود وقتی که کار را به دست مجاهدی می‌سپارد که در کارهایش اتقان دارد. یک جایی بالاخره زنجیره اشتباهات باید قطع بشود. اشتباهاتی که معمولاً به گردن فراموشی و حافظه می‌افتند اما در واقع ناشی از غفلت هستند. به یاد نماندن یک تکلیف مجاهدانه، یعنی روشن نبودن اهمیت آن تکلیف نزد مجاهد و این آن چیزی است که ترس توبیخ آن مجاهد را مصون از اشتباه می‌نماید.  امام سجاد(ع)  فرمود: «اذا قام قائمنا اذهب الله عزوجل عن شیعتنا العاهة و جعل قلوبهم کزبرالحدید و جعل قوّة رجل منهم قوّة اربعین رجلاً و یکونون حکام الارض و سنامها»(مشکاةالأنوار، ص79)   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ دی ۰۱ ، ۰۰:۳۰
گجله ابن مربی